پروانه مردن عاشقیست

امشب ز دوری تو
آن رخ بی مثل تو
شدم اسیر کوچه ها
باز به جستجوی تو
شب است و کس نمی‌برد راه به کوچه ها ولی
منم به بند آن قد و دو چشم دلربای تو
مستم من از مستانه ات
در حیرت از پیمانه ات
هر کو بگردم در پی ات
شاید بیابم منزلت
می سوزم از هجران تو
چون شمعی از فقدان تو
جان را نباشد راحتی
جز در مقام وصل تو
میر من و پیر منی
جام جهانگیر منی
طور من و نور منی
تو اوج افلاک منی
ای شب مگو با من ز عیش
بی او غریب غربتم
ماه است و من دیوانه اش
بی او اسیر ظلمتم
عیش من این دیوانگیست
در عشق او پروانه گیست
در راه عشقش سر دهم
پروانه مردن عاشقیست

داود شیروانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد