رسم زندگی این است

به هر حال یک روز باید تلگرامت را پاک کنی
و بروی سراغ زندگی ات
سراغ تنهایی های تحمیل شده به خانواده ات
حرف های تا گلو بالا آمده همسرت
دلشکستگی های ریز و درشت محبوبت
و کار های ناتمام به تعویق انداخته ات...
یک روز باید ترک عادت کنی
گوشی لعنتی ات را خاموش کنی
و بخوابی
و بخندی
و زندگی کنی....
یک روز که کاش خیلی دیر نباشد
باید این درد دل های چند خطی را
دوستت دارم های استیکری را
تبریک های بی هیجان توو خالی را
قهر و آشتی های بی پایه تکراری را
تمامش کنی
و یک جور دیگری آدم خوب های زندگی ات را درک کنی....
باید یک روز تمام گروه های مجازی را به قصد آغوشی واقعی ترک کنی
باید کاری کنی

دلت تا کی به چشمم نسبت الحاد خواهد داد؟

دلت تا کی به چشمم نسبت الحاد خواهد داد؟
خیال تو سر من را کجا بر باد خواهد داد؟

یقین دارم که روزی شیشه ی شفاف عمرم را
به دست سرنوشت –این کور مادرزاد- خواهد داد 

و یا در یک شب تاریک، در اوج جنون، عشقت
به پشتم کوله بار سنگی فریاد خواهد داد

خدا یک روز می آید ز سمت ناکجاآباد
رموز عشق بازی را به انسان یاد خواهد داد

و یا یک روز خواهد برد، از این جا دل ما را
به ما جغرافیایی بی حد و آزاد خواهد داد

*جلیل صفربیگی*

احساس کردم


احساس کردم اگر اوضاع همین طوری بماند دق می کنم ...
اوضاع همان طور ماند و دق نکردم !

همه مان اینگونه ایم . لحظه های گَندی  داریم که تا مرز سکته پیش میرویم !
اما میگذرد.

هیچ وقت حرف سربازی که بدون پا هایش از جنگ برگشت را فراموش نمیکنم :

" من فوتبالیست خوبی بودم ! اولش برای پاهایم هر شب گریه میکردم

 تا فهمیدم خدا دوست داره من شطرنج باز خوبی باشم "

شاهین_شیخ_الاسلامی

"خفگی بر اثر ِ نشت ِ بغض"....

"مضحک ترین مرگ ِ تاریخ بشریت"
خبر ِ مرگ ِ دختری‌ست
که در روزنامه ی فردا چاپ می شود
با عنوان ِ :
"خفگی بر اثر ِ نشت ِ بغض"....

مهسا مجیدی پور