عزیز بودی و گویا عزیز تر شده ای

عزیز بودی و گویا عزیز تر شده ای
چه کرده ام که تو اینقدر خیره سر شده ای!

چه غنچه ها که شکفتند در وجودم سرخ
از آن زمان که تو ای عشق ، شعله ور شده ای

از آن زمان که شنیدم مرا نمی خواهی
به تار وپود وجودم چه فتنه گر شده ای

غزل روایت عشق تو بود هستی من
به بال شعر وخیالم تو همسفر شده ای

بدان به دورترین قله ها اگر برسم
در این تجسم پرواز ، بال وپر شده ای

اگر چه شب ، همه شب ، در تخیلت غرقم
تو با طلوع نگاهت مرا سحر شده ای

تمام حرف من این است : در دل تنگم
نشسته ای و از این خانه بی خبرشده ای !

#زهراضیایی

بروجنی

می‌آیی و چون چاقویی

می‌آیی و چون چاقویی
روزم را به دو نیم می‌کنی
می‌روی
پاره‌های تنم
در اتاقم می‌ماند...


شمس_لنگرودی

جای تو خالی است

جای تو خالی است
در تنهایی هایی که مرا
تا عمیق ترین دره های بی قراری
می کشانند
جای تو خالی است
در سردترین شبهایی
که لبخند های مهربانی را به تبعید

می برند...
جای تو خالی است
در دریغ نا مکرری
که به پایان رسیدن را فریاد می کنند
جای تو خالی است
در هر آن نا کجایی
که منم ...

حمید_مصدق