واژگان من توئی

واژگان من توئی
برای شرح حس عاشقانه ام
واژه هائی
که هرگز نمی خوابند
بی خوابی
به دوردست ترین نقاط انگشتانم
سرایت کرده است
که یک لحظه
چشم از تو بر نمی دارند
آنچه در وصف تو می نویسم
به زانوی سایه ات هم نمی رسد
و عشق
چقدر کوچک ست برای تو
وقتی اشک ها آرامش می دهند
و رؤیاها نوازش می کنند
و تو به من لبخند می زنی
چگونه می تواند
بهشت دیگری نباشد ؟!
آنجا که شکوفه های نفس ات
بهاری ست بی انقضا
خیالت
همیشه مرا
به زمانی می برد به نام
'آینده'
و به جایی
که نامش 'خانه' است
تو در من
قطاری از جنس احساس می شوی
که هر واگن اش روی ریل رنگین کمان
رؤیائی را با خود حمل می کند
بی آنکه ایستگاه هیچ بارانی
جلودارش شود
تو
گل خودروی اوقات منی
که رایحهٔ وحشی ات را
همواره به رویم می پاشند
اسم تو
در گوش دلم
پر از ترانه‌ٔ گهواره هاست
روزهایم با تو
لحظه های شراب ستُ
گل های سرخ
در دریای خیالت
شناور می شوم
امواجش را لمس می کنم
احساساتی که پشت سر
چیزی جز چشم هایت
در ساحل انگشتانم
برجای نمی گذارند
هر شب
با دوری ات حرف می زنم
تا دل تنهائی ام را شاد کنم
قبل از تو
گوئی هرگر نبوده ام
و بعد از تو
به تعداد جمعیت دنیا
خودم را به یاد می آورم
که تو را دوست دارم
و خوش به حال خیالم
که دسنش
همیشه در دست های توست !

پرویز صادقی

تو دیگر چه جور معشوقی هستی ؟

تو دیگر چه جور معشوقی هستی ؟
نه دستم به تو می رسد
نه می توانم از شوق دیدنت
بال در آورم
تو
دست و بال مرا بسته‏ ای

کامران رسول زاده

آه که تاچه اندازه دوست میدارم

آه که تاچه اندازه دوست میدارم
چیدنت را !
توت ها بریزند
واشتیاقِ تو
درپیراهنم جمع شود......



مژگان رشیدی