بخند یارا که تا غمها سر اید

بخند یارا که تا غمها سر اید
کزان غنچه لبت گلها بر اید
بخند بر روی من خندم به رویت
بخواه از دل که تا ایم به سویت
منم بلبل توئی گل در چمنزار
منم عاشق توئی معشوق این یار
فقط چون گل شدن اندر چمنزار
بدون یار نیارزد یار ای یار
خداوندی که ما را افریده
درون ذات ما عشق پروریده
اگر نازی به خود در عشق بازی
بدان که با من عاشق نه سازی
صفای عاشقی در عشق بازیست
در ین بازی همانا خود سازیست


قاسم بهزادپور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد