من یک ستاره ام وسط آسمان تو
دل میزنم به هر نفسِ همزمان تو
بین تمام جاذبه ها در مدار عشق
افتاده ام به طره ای از کهکشان تو
از بسکه چیدنی شده انگور قسمتم
دست قضا نموده مرا باغبان تو
ای بهتر از تمامی گل های آرزو
دل داده ام فقط به گل ارغوان تو
از رقص شاخه های تماشایی جهان
خوشتر که دیده با غزل خیزران تو
آوارگان هول و ولای تو گفته اند
جان میدهد کسیکه بگیرد نشان تو
از سر گرفته خلق جهانی غم تو را
اینک به سر رسیده اکر داستان تو
زیر نگاه چشم تو در جاده ها ببین
من ماندم و قیامتی از کاروان تو
علی معصومی