ز غوغای جهان فارغ
دلبر نازک دل من
در سرش شوق پرواز
در دلش آوای پنهان
زلف پریشانش همچو بید
در دست باد وحشی خو
دستان کوچکش در حوض آب
در به در دنبال ماهی های حوض
چشمانش اما برق شادی دارد
پیراهن گل گلیش پر ز گلهای رز
چین چین دامنش همچو پیچ و تاب پیچک های
وحشی در پس دیوار رویا
دلبرم لبخند تو جان میدهد برتن رنجور من
همچو اکسیر جوانی در کتاب زندگی...
سحر کرمی