هر آنچه دیدم تو بود هر چه شنیدم تو بود
گل در بیابان منم به یاد باران منم
دل از تو خالی نشد خشک از بی آبی نشد
دور از تو بی سامانم پیر از غم هجرانم
روح از تنم خسته شد چون به پرش بسته شد
ای تو روح و روانم عشق تو جان پناهم
سوی تو پر میکشم دست از این سر میکشم
محمد خوش بین