تمام آدمیان، مدعی احسانند

تمام آدمیان، مدعی احسانند
در این میان، سخن برتری نباشد چه؟

هزار مدرسه و مسجد و کلیسا هست
چراغ وحدت روشنگری نباشد چه؟

گمان بری که مکافات ما در این دنیا است
نظر اگر نظر فاخری نباشد چه؟


چهار چشم و دو دل، چار دست جنباندم
اگر منارهء جنبان تری نباشد چه؟

فسره شد دل ما از فسون ابلیسان
زمین فتادن افسونگری نباشد چه؟

حلال گشته حرام و حرام گشته حلال
قیام کاوه آهنگری نباشد چه؟

نصیب گرگ بیابان، تمام آبادی است
نوید لعبت و حور و پری نباشد چه؟

اگر چه آخر این شاهنامه افتد خوش
خدای من ورق آخری نباشد چه؟

نوشته اند جهان،کار سرسری بوده است
خلاف حرف کسان؛ سرسری نباشد چه؟

نزاع باطل و حق را کسی دروغین خواند
شکست جبهه شر، زرگری نباشد چه؟

زتار و پود وجودش گذشت و خونین رفت
حریف واقعه،پیغمبری نباشد چه؟

محمدرضا کریمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد