ناز خوبان بس کشیدیم فرصتِ اِبراز نیست
عمر بگذشت اندر این کار مهلت آغاز نیست
بال پروازی گشودیم بیخبر از خود به عشق
تا که دل آمد به خود دیدیم پرِ پرواز نیست
نغمه خوانِ عشق بودیم با همه از جان و دل
زآن همه دیدیم یکی با ساز ما همساز نیست
جنگ دل بود و امیران یک به یک دائم بصف
شد یقین بر ما کز آن جمله یکی سرباز نیست
برتری دارد آن کس که به عشق دلداده است
چون ندارد این مزیت را کسی، ممتاز نیست
معجزه میکرد موسی گرچه با یک تکه چوب
عشق اگر در دل نباشد، قدرتِ اعجاز نیست
راز آتش را عزیزم از زبان شعله میباید شنید
گرچه می گوید با خنده کسی همراز نیست
پژند محرر صفایی