صباحی سوخت آن عمرم که روشن ماند این محفلنفس هایی که لرزان است حکایت دارد از این دلچه دورانی سپر کردم، که رفت چون باد پاییزیکفن چون برف پوشاند، درخت خشکِ این منزل کاظم بیدگلی گازار