صباحی سوخت آن عمرم که روشن ماند این محفل

صباحی سوخت آن عمرم که روشن ماند این محفل
نفس هایی که لرزان است حکایت دارد از این دل

چه دورانی سپر کردم، که رفت چون باد پاییزی
کفن چون برف پوشاند، درخت خشکِ این منزل


کاظم بیدگلی گازار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد