امشبم با یاد زهرا دل مرا غمگین شود
یادی از میخِ در و از جورِ قومِ کین شود
آه از آندم چون لگد بر بانوی دلها زدند
ظلم بی حد را نگر بر دخت شاه دین شود
بضعة منی اورا احمد بگفتا بار بار
پاره ی قلب نبی زهرا دلش خونین شود
بهر چه مخفی نمودند تربت والای او؟
از برای چه شبانه غسل و هم تدفین شود ؟
بسکه از اعدا شد آزار و اذیت فاطمه
محسن او هم شهید از ضربت سنگین شود
خانه وحی پیمبر را نگر آتش گرفت
مزد ختمی مرتبت ای خلق عالم این شود؟
بشکند دستی که زد سیلی به روی اطهرش
تا ابد این قوم بد سامع یقین نفرین شود
سید مصطفی سامع