ما رنج عشق را به تماشا گذاشتیم

ما رنج عشق را به تماشا گذاشتیم
عیسی صفت به مسلخ خود پا گذاشتیم

هر‌چند کوسه های طمع صف کشیده اند
یاقوت سرخ را لب دریا گذاشتیم

در کنج فقر هیچ کسی یاد ما نکرد
ناچار قفل پنجره را وا گذاشتیم

اجر سکوت منتظران غیر آه نیست
وقتی بهشت را سر دعوا گذاشتیم

ما نیز با حلول شب قدر تا سحر
سر بر پیاله های تمنا گذاشتیم

روزی دلیل روشنی ماه می شود
سنگی که بر دهان صدف ها گذاشتیم

ما اشک را به دیده ی منت نهاده و
معشوق را برای زلیخا گذاشتیم

فرجام هر که صورت ما را به غم نواخت
از این جهان به عالم عقبی گذاشتیم

با آرزوی قیس بنی عامری شدن
پا جای پای بادیه پیما گذاشتیم

عقل سلیم را به تحمل گداخته
دیوانه رو به دامن صحرا گذاشتیم

ما دست از زمین و زمان شسته ایم که
انگشت روی لانه ی عنقا گذاشتیم

ای عابران گمشده در کوچه باغ ها
ما شمع را برای شما جا گذاشتیم

خورشید را به لطف حباحب نیاز نیست
(دنیا برای مردم دنیا گذاشتیم)

سمیه عادلی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد