یک تماس خشک و خالی هم ندارم

یک تماس خشک و خالی هم ندارم
یک پرنده که پر و بالی ندارم

پشت خط یک روز ماندم بس نبود
من سلیمانم ولی قالی ندارم

کشک بود عشقی که دم زد یار من
جان تو بعد تو من حالی ندارم

یک عدد کف گرگی لازم بوده ای
در بیابانی که خشکسالی ندارم

دست رد بر سینه ی مردم زدم
خسته ام بااینکه سن و سالی ندارم

ثریا امانیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد