به کجای این شب تیره

به کجای این شب تیره
آویزان می کنی
بی قبا وردا
بر صلیب پاپیونی
تکیده مردی
تیره شبی
تنها چار وجب مانده به ماه
در چاردهمین شب صِفَر
تو به ماه می مانی
آسمان گیسوانت برای شانه باد می خواهد
و
مردی ایستاده بی تو مهتاب شبی به انتظار
تا اذان صبح
تا اولین گره پاپیون
شب تجمع صندلی هاست
بخوان به نام گل سرخ
و
گاهی به کوچ فکر می کنم
از خودم به بیرون تر
خیلی
خیلی، خیلی کم است
جایی در کوچه ی معشوقه ی ونگوگ
سونات مهتاب می آید از پنجره هایش به خیابان
به کافه ها ی گم شده در دود سیگار
به گوش های مست مست بریده
و
اینقدر مانده ام در نفرت خودم
که لات ها راشوالیه
دن کیشوت هارا اساطیر،
و
به کجای این شب تیره
بیاویزم زززززبانم را؟


عباس جفره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد