بیا بر این وصله کمی تفکر کنیم

بیا بر این وصله کمی تفکر کنیم
یافتن من، کنجکاوی تو...
بیا بی هیچ موانعی نظر کنیم
من به تو، تو به من...
بیا در این مسیری که تا به حال
نبوده ایم و اکنون می توانیم باشیم
دل و جانم صاحب و سرمدی من باشی و بمانی و من
سرمدانه عاشقانه به دور تو بگردم...
بی علت نیست اتفاقی چشم تو چشم هم،

خوشبینانه بنگریم دردانه ی من...
بیا تو بَر هم به دور خود پیله بندیم
تا که به استثنا بِکر پروانه ای شویم
متشکل از مدح و جنس تو که تمامش تویی و من
بال و پرت و شوم و برای تو بال بال بزنم...
بیا اصلا با سرعت نور برخورد کنیم
به آغوش هم و بیگ بنگی نو از وصال بسازیم،
فرو ریزیم و بمیریم و زین تصادف
یکی شویم و دوباره زنده و مهیا،
ساخته شویم و جهانی نو از عشق بسازیم؛
با هم و برای هم
جفت در آغوش هم
از ابتدا در کنار هم
تا به انتها...
بیا سرمدیم...


عبداله قربانپور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد