برگ‌های "تقویمِ" سالِ نو! پایانِ من کجاست؟

برگ‌های "تقویمِ" سالِ نو! پایانِ من کجاست؟
جانم به لب، رسید بگو شوکران من کجاست؟

خورشید از فروغِ نگاهت به "گِل" نشسته باز
ای ماهتابِ‌حُسن تو بگو کهکشان من کجاست؟

در هوای "سکوتِ" تو! زمستان وُ برفِ سرد،
وارثِ روح و جسمِ بی‌آشیان من کجاست؟

چون "مریمِ" مجدَلی‌ام "سنگسارِ" کینه‌‌ها،
ای مسیحِ‌ صلح بَرصلیبْ درمانِ‌من کجاست؟

"آواره‌یِ" پس کوچه‌هایِ "ناصریه" به ظُلم،
زخمی‌وُ شرمسارم کلیدِ زندانِ‌من کجاست؟

دلْ‌‌ نگرانتم شیشه‌ی عُمرم، به دست توست!
این دَمِ آخر بگو! "طبیبِ" جانِ من کجاست؟

در "شامِ آخَرِ من شهرزادِ قصّه‌گویی نیست؟
راویِ "بود وُ نبودِ" هر داستانِ من کجاست؟

#پرتوِ "چشمانت" آیینه‌دارِ طلوعِ "صبح"
ای حضرتِ معشوقْ نیمه‌‌ٔ‌پنهانِ من کجاست؟

بنفشه_انصاری_پرتــو
میلاد_مسیح_فرخنده

شبَ‌ست وُ موعدِ دیدار سراغ از من نمی‌گیری؟

شبَ‌ست وُ موعدِ دیدار سراغ از من نمی‌گیری؟
شُده بی‌مِهری‌اَت تـکرار سراغ از من نمی‌گیری؟

به‌گرمی یا تبِ خواهش به‌شوقِ عشق‌وُ آرامش
نَبودی‌لحظه‌ای غمخوار سراغ از من نمی‌گیری؟

شکفته غنچه‌ٔ لبخند‌ به دیدارت شَوَم خرسند
بمانَم تـا سَـحَر بیدار، سراغ از من نمی‌گیری؟

شقایق‌ْ نسترنْ چیدم به سازَت جمله رقصیدم
به‌ دستم پنجه‌ٔ گیتار سراغ از من نمی‌گیری؟

خیابان خیس و بـارانی هـوایِ بوسه پنهانی
برهنه‌ پا وُ لیــلی‌وار سراغ از من نمی‌گیری؟

بـه باغِ خیـسِ آیینه، نَفَـس زندانیِ سینه،
تَنَـم آتش لبَـم گُلزار سراغ از من نمی‌گیری؟

شبِ‌ ظلمانیِ خاموشْ لباسم خُفتـه در آغوش
جهانی بَر سَرَم آوار سراغ از من نمی‌گیری؟

ز انگورِ لَبِ فریاد بـه شیرین کاریِ فرهـاد
تو تنـها یاور وُ دلـدار سراغ از من نمی‌گیری؟

نگاهِ پرتو بر ساعت نِشَسته گیج وُ بی‌طاقت
که عشقت‌را کُنی اقرار سراغ از من نمی‌گیری؟


بنفشه انصاری پرتــو

گَهی: با تو جهنم گَهی: روحَم خدایی

گَهی: با تو جهنم گَهی: روحَم خدایی
گَهی: شــورِ تــرانه گَهی: بی‌هم‌نَـوایی

گَهی؛ محتاجِ نـورَم گَهی: محتاجِ مهتاب
گَهی: اوجِ حضورم گَهی: بی‌تابِ بی‌تاب

گَهی: آزاد وُ آرام، گَهی: چون مرغِ در دام
گَهی: آهویِ وحشی گَهی: هم بَرّه‌ای رام


گَهی: در خود اسیرم گَهی: از خود فراری
گَهی: دلتنـگِ بـــاران گَهی: بـــادِ بهـــاری

گَهی: در چنگِ موجم، گَهی: در قلبِ رؤیا
گَهی: مــاهیِ قرمـــز گَهی: آبـــیِ دریــــا

گَهی: مستِ نگاهت، گَهی: فـکرِ جدایی
گَهی: در بازُوانَت گَهی: شـوقِ رهــایی

گَهی: دیوانه‌بازی گَهی: هوشیار و عاقل
گَهی: بر حُـولِ باور گَهی: بر دورِ بـاطل

گَهی: تعبیــرِ خورشیــد گَهی: سُوداییِ برف
گَهی: غرقِ سکوتم گَهی: شیطان و پُر حرف

گَهی: یکرنگ وُ یکسو گَهی: هَم جمعِ اَضداد
گَهی: ویـــرانِ ویـــران گَهی: آبـــادِ آبــــاد

گَهی: محتــاجِ شــانه گَهی: کــوهِ دماوند
گَهی: غمگین و خسته، گَهی: بانوی لبخند

گَهی: بـا تو صـمیمی گَهی: فریـــادِ قهرم
گَهی: لیـــلاترینم گَهی: مجنــــونِ شهرم

نمی‌دانم، چرا مـن همیشه: بـا تـو هستم ؟
چرا از جامِ لبهات به‌ کامی مستِ‌ مستم ؟

بنفشه انصاری پرتو

شبت مِهر وُ شبت ماه وُ شبت نور

شبت مِهر وُ شبت ماه وُ شبت نور
طنینِ خانه‌اَت، آوایِ ماهور

بخواب؛ آسوده‌تر از پلکِ مهتاب
بِکِش دستِ نوازش، بر تنِ خواب

برایِ یک شبْ آسایش، بکامت
شرابِ سرخِ آرامش، به جامت

سرابِ خستگی، را از دُو دیده:
بِزَن بر چشمِ بی‌خوابِ سپیده

به تَن کُن، جامه‌یِ سیمینِ مِهرت
بخوان: صدها غزل از باغِ شعرت

بِبار امشب که این بارانِ احساس:
چکیده بَر دو چشمِ مریم وُ یاس

چراغِ هر ستاره، شد طلوعی
غروبش، در دلِ فردا شروعی

به امیّدِ خدا در سینه، ای دوست:
نِمانَد، تلخیِ دوشینه، ای دوست

بِه‌ چشمت پرتوِ عشق وُ طراوت:
چو: حِرزِ جاوِدانیًِ سعادت

شبت عشق وُ شبت آرام وُ زیبا
نگاهت، روشنِ خورشیدِ فردا

بنفشه انصاری پرتو

در شهرِ غـزل همیشه تنها بودم

در شهرِ غـزل همیشه تنها بودم
طوفان‌زده‌ٔ کِشتیِ دنیــا بودم

طــرحِ نَفَـسِ خنـده‌ٔ غـم، آلوده،
بـر ناله‌ی خسته‌ی زلیــخا بودم

مست از مِیِ بی‌همنفسی در فالم،
در فـکرِ گـُذر، از پــُلِ غـم‌ها بودم

دزدیده‌چراغ از صفِ شب‌ْبیداران
هم‌سفـره‌ٔ آتـش‌سَر وُ عَنقا بودم

در محفلِ غمبارِ سکوت شیرین
فرهادصفت غـرقِ تقلا بودم

تا این دلِ تب‌دار رَجَزها می‌خوانْد
آشـفته‌تر از طُــرّه‌ٔ لیـــلا بودم

در پرتـوِ خونبــارِ نـگاهِ مهتـاب،
زخمیِّ تَپـِش‌هایِ جنون‌زا بودم

بنفشه انصاری پرتو