من تشنه ام ولی ، در کوزه آب نیست
حال خراب هست، جان خراب نیست
چون سایه روز و شب ، در آب و آتشم
آرامش جهان ، بی اضطراب نیست
جا ماندهی شما، واماندهی دل است
پاداش زندگیش غیر از عذاب نیست
پرسیدی و دریغ،حرفی نداشتم
باید سکوت کرد ، وقتی جواب نیست
تُنگم شکسته است بر ساحل شما
تاب ِ عذاب من بیرون ازآب نیست
عبدالجبارکاکایی