فکر می کردم در این ظهر تابستانی
همان تاپ سفیدت را
که مثل تکه ای ابر می نشیند
بر نیم تنه ی آفتاب
بر تن کرده باشی
اما تو باز هم
غافلگیرم کرده ای
با این ساتن نازک قرمز
و چند تشبیه دست اول را روی دستم گذاشته ای
من را به شب عید می بری
به ماهی سرخ سه دمی که در تنگی بلور می رقصد
به عصر ولنتاین
و شاخه رزی فرانسوی که فروشنده قیمتش را بالا برده
آری
تنها تو می توانی
اینگونه در شعرهای من
دو فرهنگ را به زیبایی به هم گره زنی
((محسن حسینخانی))