در زمستان هیچ اعتمادی به عشق نیست

در زمستان
هیچ اعتمادی به عشق نیست
آنچنان منتظرت بودم
که برف شدی و نباریدی
تا مبادا
در عشقی جاودان شوی
که تاب شانه هایت را ندارد

حالا هنوز برف نباریده
و شال گردن ها
از انتظار خسته اند
تو اما آنقدر کنار منی
که آدم برفی ها خواب تابستان می بینند

عشق در زمستان سال نکبت
خاطره نمی شود
درد می شود

نیلوفر_لاری_پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد