ناگاه عشق، عشق نه، چیزی عجیب تر

ناگاه عشق، عشق نه، چیزی عجیب تر
چیزی شبیه زلزله اما، مهیب تر
 
چیزی غریب مثل نگاه کبوتران
یا مثل چشم های تو ،حتی غریب تر
 
تقسیم شد نگاه تو و بی نصیب ماند
چشمی که نیست چشمی از او بی نصیب تر
 
رفتم میان باغ اساطیری گناه
در جست و جوی میوه ای از سیب، سیب تر
 
تنها همین، همین که بگویم نیافتم
از چشم های روشن تو دلفریب‌تر
 
با دست های سوخته باز آمدم ولی
عاشق تر و حریص تر و ناشکیب تر

 
اینک منم غریق تماشای لحظه ها
با چشمی از کبوتر و باران، نجیب تر
 
محمود سنجری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد