باختم قافیه را برده ای اما تو دلم را

باختم قافیه را برده ای اما تو دلم را
کردی آوار تو این خانه ی خوش آب گِلم را

در دو چشم تو گمم من ، ولی پیدا
کرده ام در مژه ات قافیه های غزلم را

شب گیسوی تو اندازه یلدا چه دراز است
میزنم بر شکن طره مواج تو پارو و بلَم را

دل به اقیانوسِ چشم توسپرده که غریقم
مات ماندم همه ی عمر ببین چشم زُلم را

در قمار تو چو برباد برفته دل و دینم
ثمرش گشته ولی شعر ببین ماحصلم را

بسکه در مویِ خود از هجر رخت شانه نبردم
شکند شانه و هم پیچش این جعد تِلم را

نور افشان تو به این خانه بیا با رخ ماهت
بر دلم شور بتابان  و برانداز ظُلَم را

به وفا لطف کن و فانوسی روشن بنما که
فقط ازعشق تو برده به ورق دست و قلم را

پروین خسروی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد