خزانستپریشان پایِ غنچهٔ پژمردهٔ عشققلبمسنگ میانِ سینهچشمانمخون در شوره زار اشکپایمبی تمکین تر از چوبدستانمافتاده تر ازامیدِ عاشقی مطرودفکرمگیر در گردابیست حزینکهدلت چگونه آمد؟؟فتوایِ فراقم دادی....علی محسنی پارسا