به سوز شب قسم

به سوز شب قسم
به آتشی که شمع غم
به مشعل دلم
فتاده است
مرا تو دوست داری
ولیکن از دور
که دل به آب می زنی
گه از یمین گه از یسار
نگاه می کنی
گهی نقاب می زنی
و رفتنت چو آمدن
قدم قدم
رکاب می زنی
گهی به قهر مدتی
ز من جدا
به خواب می روی
گهی به حال زار من نگران
تو هم ستاده و شب زنده دار می شوی


عابد بلوچزهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد