بیا دستم بگیر و به آسمان برویم قربان تو
من بارها آرزو کرده بودم بشوم احسان تو
بیا دستم بگیر ودستان گرم تو همشفاست
در سایه تو زیسته ام و شده ام حیران تو
بیا دستم بگیر و که با طوفان هم نوا شدم
وزیدم وگاهی هم من آمدم به لب ایوان تو
دیدم که گریانی و اشکت را هم پاک کردم
بوسیدم از آن لب و از آن چهره گریان تو
بیادستم بگیر و مجنون تو هستم و هستم
باورکرده ای مال توهستم و قسم بجان تو
بیا دستم بگیر وعاقبت میروم به زیر خاک
میروید بر سر خاکم لاله هم به دستان تو
بیا دستم بگیر و پروانه ات هم بشوم گهی
برروی آتشی روم و شوم من هم مهمان تو
بیا دستم بگیر و با گریه می سرایمت مدام
اشکهای مرا هم بدیده ای شدم پریشان تو
بیا دستم بگیر قلبم تهی گشته به زیر پای
از بس لگد کوب کرده اند و شدم گریان تو
بیا دستم بگیر و جعفری جان سپیده رفت
گریان او گشتم و منهم نوشته ام پیمان تو
علی جعفری