ای باغ گل و نور به دادم نرسیدی

ای باغ گل و نور به دادم نرسیدی
ای عطر قلم فور به دادم نرسیدی

دلداده به هر ثانیه از حال تو بودم
ای خاطر مسرور به دادم نرسیدی

طی شد گذر عمر من و فرصت ایام
ای مقصد و منظور به دادم نرسیدی


با تاک برون تاخته از شانه دیوار
یک خوشه انگور به دادم نرسیدی

فیروزه چشمان تو و شهرت بازار
ای دلبر مغرور به دادم نرسیدی

من گمشده بلخ و هرات و همدانم
ای صبح نشابور به دادم نرسیدی

تا نعره زنم کبکبه دار جنون را
ای حق حق منصور به دادم نرسیدی

علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد