ای باغ گل و نور به دادم نرسیدی
ای عطر قلم فور به دادم نرسیدی
دلداده به هر ثانیه از حال تو بودم
ای خاطر مسرور به دادم نرسیدی
طی شد گذر عمر من و فرصت ایام
ای مقصد و منظور به دادم نرسیدی
با تاک برون تاخته از شانه دیوار
یک خوشه انگور به دادم نرسیدی
فیروزه چشمان تو و شهرت بازار
ای دلبر مغرور به دادم نرسیدی
من گمشده بلخ و هرات و همدانم
ای صبح نشابور به دادم نرسیدی
تا نعره زنم کبکبه دار جنون را
ای حق حق منصور به دادم نرسیدی
علی معصومی