عجب صبری زندگی بارها نشانم داد
نبود عمر به روزگار و امانم داد
مهیب تر از قایق شکسته دیدم بر موج
به سخت جانی خود یقین و گمانم داد
چنان کینه بدل دارد با منش از بنیان
تو گوئی عناد بود چنین وچنانم داد
گفتم به آهی روزگار خصم من است
گشود نامه کردار ونوشته ها عیانم داد
عبدالمجید پرهیز کار