من از ناصر هم او خسرو بخوانند
کتاب سی قصیده بر گزیدم
من از سعدی گلستان مشق کردم
کتاب بوستان بر جان خریدم
من از دیوان حافظ عشق دیدم
وصال و دوری و فرجام دیدم
من از شاه و کتابِ شاهنامه
پدر دیدم که با زانو فِتاده
میان خونِ فرزندش که او را
خودش کشته ندارد راه و چاره
سخنرانی فردوسی چه زیباست
شُکوه و شِکوه دارد در زمانه
من از شمس آب دیدم بر رهی زد
نگارش هین رسد از این میانه
من از وحشی به جز لیلی ندیدم
که مجنون کرد غیثِ این زمانه
من از شهر و کتاب شَهریارش
چرا حالا چرا حالا شنیدم
من از سایه دلی پر درد دیدم
جهان همزادِ دردِ سایه دیدم
حکایت ها شنیدم از بهار و فریدون و فروغ و اصفهانی
من از گشت و گُذارم در شبِ شعر
من عاشق تر زِ مولانا ندیدم
هر چه به جز خیال او قصد حریم دل کنددر نگشایَمَش به رو از درِ دل بِرانَمَش
نازنین جعفری