مست را یک شب این ندا آمدکه بگو هر چه در دلت داریچون شب استجابت است امشبهر چه طالب شوی،خریداریمستِ آشفته ساغری برداشتگفت:تنها یک آرزو دارمگر وصالش نمی شود ممکنبشوم خاکِ مقدمِ یارممصطفی وحیدی