میان دلت...لنگر انداختمقایق عشق...به مردابم کشاندبه گُل ننشست...دلی که غنچه بودوا نشد، نشکفت و.....سرخ وارگی را...فراموش کردقایق عشقم...به گِل نشستواژگونش کردند وآفتاب داغ.... تنش را سوزاندپوسید تا هوس...عشقی دیگر را نکند حسین یونسی