در سوز وگدازم چون شمع به بالین کسیمی میرم و زنده می شوم با هر نفسیای شب سحر مکن تا با تو بگویم رازهاقصه حرمان و شکست دلها بسیار و بسی عبدالمجید پرهیز کار