بجو آن صبح روشن را که در اوج جهان باشد
نوای عشق و مستی را، صفای بیکران باشد
هر آن شوقی که میآید، غم و اندوه را برداشت
به هر جا مهر بنشانی، بهار جاودان باشد
یکی همدل، یکی همراه، که از طوفان نگه دارد
به لب خنده، به دل گرمی، چو ماه آسمان باشد
دل آزاده میروید ز خاک رنجهای دیر
اگر در سینه عشقی هست، جهان گلستان باشد
به جز نور حقیقت را، مدار از رهروان طلب
که هر کس با دلی روشن، سعادتمند آن باشد
الناز عابدینی