از یاد رفته ایم و کسی یادمان نکرد

از یاد رفته ایم و کسی یادمان نکرد
دلخوش به خنده ایم و یکی شادمان نکرد

ویران سرای حسرت یک بوسه ایم و او
از بم گذشت و قلعه ی آباد مان نکرد

مرفین به چشم قهوه ای اش موج می‌زند
اما نظر به این دل معتاد مان نکرد


همزاد درد و همنفس غصه ایم و... حیف
فکری به حال مرهم همزاد مان نکرد

گوش جهان که کر شده از ناله های ما
آخر چگونه گوش به فریاد مان، نکرد؟

قلب قفس به حال دل تنگ مان نسوخت
شکر خدا، از عشق خود آزاد مان نکرد

علی ابرکان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد