گو چه کنم تا که نبندی درم؟
یا نفرستی به دری دیگرم ؟
.
راه دگر رفتم اگر روز چند،
باز که گشتم در و رویم نبند.
.
از کرمت گوشه چشمی بسم
تا که بدور از تو نبیند کسم.
.
بهر من از شاه گدائی بس است.
چون که غنی پیش تو کمتر کس است.
.
خالق جان، راهب هر کهکشان
آمده ام سوی تو دامن کشان.
.
قدرت هر سازه و بنیان توئی
سلسله ی ملک سلیمان توئی.
.
ایکه جهان جمله به تسخیر توست
خورد و کلان بنده تقدیر توست.
.
گر که چنین گشته دگر حال ما،
از تو مقدر شده اقبال ما.
.
گر که گنهکار و دل آلوده ام
حاصل افکار شما بوده ام
.
چاره ما ساز که بی یاوریم.
گر تو برانی به که روی آوریم؟
.
آمده ام سوی شما سر به زیر
از کرمت پس تو ز ما دستگیر.
اکبر شاه صمدی