گاهی آنقدر دورنگی هست که نه دوست شناسیم نه دشمن فقط به مصلحت زندگی.
گاهی فاصله بین خیر گفتن و شر گفتن شخصی کمتر از دو دقیقه است بستگی دارد کی ترک مجلس کند
خدایا ما همان عمل کنیم که هستیم. آن وانمود کنیم که هستیم
که بشناسد سیاهئ، را که اندر شب نمایان است
فقیری کوله دار است، یا که باری پشت اعیان است .
که میداند که در بارِ به پشتِ آن سیاهی چیست
جواهریا که مشتی خاک اندر بطن همیان است
ندانیم گرگ یا میش است. بعد از خفتن خورشید.
جلو آید دهد شیرم، و یااز نیزه پایان است،
گل است دور و برم بسیار از هر نوع و هر رنگی
مشامم مانده، *گُلزَهرهِ * ،و یا از نوع شایان است
خلاصه گاه میسوزم و میسازم از این حالت
نه خواهد شادیم نه در عزا از غم سرایان است
گل نرگس گل سوسن گل خوشبو و بی خارند
ولی، *گُل خار*، خوشبو هست و از الطاف عریان است
نه بویش میکند مستم ،نه گل چیدن میسٌر هست
چنان گویی فقط بیتی برای بندپایان است
گهی بر لشکر شیر خدا شمشیر میبندد
گهی بر سفره پر رونق اولاد سفیان است
شدم خسته ،نه من خسته چو من بسیار حیرانند
که این نوع رفاقت از کدامین دین و ادیان است
گهی یاری کنار ما ز حُسن ما سخن گوید
گهی غیبت کنان بر سفره ای مجذوب بریان است
ندیدی ای *توکل* یار تک رنگی در ایامت
شدی برپا کنی پیدا ،بدیدی عمر پایان است
محسن ستوده نیا کرانی