گفتم که می روم
می روم
دور شدنم را می بینی
می بینی
از انتهای افق خواهم گذشت
خواهم گذشت
از سرزمین های غریب
که نشانی از ردپای تو ندارند
از اقیانوس ها
که بوی تنت را نشنیده اند
از جنگل
که نمی توانند مثل تو
مرا در خود گم کنند
خواهم رفت
آنقدر دور خواهم رفت
که دور ِ زمین از زیر پایم بگذرد
تا ببینی باز
روبهروی تو ایستادهام!
شهاب مقربین
حال و هوایت
گاه ابری گاهی بارانیست
صبح
در چشمت
میخندد
و
شب با تو
چشمش را می بندد
((نوشین کریمی))
چشم هایت پُرِ از قصه ی کنعان، زیباست
یوسفم باش که ایوبم و بویَت زیباست
گر حضورت به منه باده نشین دشوار است؛
بده از دور سلامی که سلامت زیباست
تو که دیوانه ی هر لحظه ی با من بودی!
چه شد آن حالِ جنونت! که نبودم زیباست؟!
من به هرکس که رسیدم زِ تو پرسیدم و لیک
گر که پاسخ شنوم از لب تو، آن زیباست
روزگاری من و تو حالِ خوشِ هم بودیم
گاه تکرار و مرورت به دلم هم زیباست
متکلم شده ام از تو و ساکت شده ای
هیچ تغییر نکردی و سکوتت زیباست
گر بخواهم ز تو گویم غزلی، آسان است
سه لغت از تو بس است، 'دردِ' 'نبودت' 'زیباست'
آری از من که جنون مانْد و تویی رؤیایم
لیک حالِ بد من در تب و تابت زیباست
من همانم که تو گفتی 'شده ام عاشق تو'!
حالْ رفتی و خوشم! بس که دروغت زیباست
گاه دلتنگ تو میگردم و در خلوت خود
با تو مینوشم ازین اشک،که شورم زیباست
تو اگر خنده زنی بر سر حالم چه کنم!؟
تو که عاشق نشدی، 'عشقْ'، جنونش زیباست
تَهِ این دل پُرِ از غم شده ای ماهِ شبم
'خلسه' میخوانَدَت از دور و حضورت زیباست
سید حسین براتی