در ظلمات مانده بودم

در ظلمات مانده بودم

بوی تو پیچید در دلم

روشن شد همه جا

تو را دیدم

بوی تو رفت و رفت


محبوبه شب ام

کاش در ظلمات مانده بودمℳ


شهاب مقربین

پنجره خوابیده است

پنجره خوابیده است

آرام باش

پرده ها خوابیده اند

حرف نزن

حتا اگر برف صدا کند

و پرده ها و پنجره پلک هاشان را باز کنند

تو حرف نزن

دنیا خوابیده است

و در رویایی بی پایان انگار

آرام گرفته

آرام بگیر

شاید دنیا دارد رویای ما را می بیند

(شهاب مقربین)

خانه را رها کردم

خانه را رها کردم

خیابان و

جاده ها را

به جست و جوی جایی که جایی نیست

شما را رها کردم

اما مرا رها نمی کند خیال شما

که در خانه های خود خواب می بینید

که از جاده های دراز

                         بازگشته ام

به خانه های شما

(شهاب مقربین)

مرا در خود گم کنند

گفتم که می روم

می روم

دور شدنم را می بینی

می بینی

از انتهای افق خواهم گذشت

خواهم گذشت

از سرزمین های غریب

که نشانی از ردپای تو ندارند

از اقیانوس ها

که بوی تنت را نشنیده اند

از جنگل

که نمی توانند مثل تو

مرا در خود گم کنند

خواهم رفت

آن‌قدر دور خواهم رفت

که دور ِ زمین از زیر پایم بگذرد

تا ببینی باز

روبه‌روی تو ایستاده‌ام!

شهاب مقربین

دریا عمیق است

دریا عمیق است

تنهایی عمیق‌تر

دستت را بده

با هم  دست و پا بزنیم

پیش از آن که  غرق شویم

 

شهاب مقربین