السلام ای نور چشم مصطفی (ص)

السلام ای نور چشم مصطفی (ص)
السلام ای فرزند مولای خوبان علی (ع)
السلام ای فرزند زهرای بتول (س)
السلام ای یار و یاور سردار تنها حسن(ع)
یاحسین(ع) ای همه دین و دنیای من
ای فدای تو همه مال و جان من
ای امام و ولی، ای حسین جان من
تو نبودی، ای سید و سالار ما
تاببینی مادرت با قامت خمیدگی ناظر است
تاکه بینی بر راه تو نبی و حیدر شاهد است
زینب کبری (ع ) خواهرت چه دیده است
چه رنجها که بر قلب عترت رسیده است
چه مصیبت ها بر اهل بیت (ع )باریده است
ای که نام تو اکنون در جهان گسترده تر
ای که پرچم تو در تمام گیتی افراشته تر
خوش به حال حق که همیشه با تو است
ای حسین جان مایه ارامش و آسودگی‌های ما
نام تو رمز آزادی و مردانگی در عصر ما
ای حسین جان ای اسوه از خود گذشتن
ای سید و سلار ما ای نور چشم نبی
غم تو در قلب زارم شده بی هیچ ساحلی
حسین جان ای عزیز فاطمه من ،بمیرم
لب تشنه جانت فدا گردیده است
ای حسین جان تو نشان صدقی و رحمتی
فدا گشتی که اسلام زنده ماند
حسین جان ای فرزند رسول خدا
حسین جان ای فرزند ولی خدا
حسین جان ای عاشق در کوی خدا

بمیرم که بهر دین خدا ،سرِ تو جدا گردیده است
جانت بهر ماندگاری راه ،جدت فدا گردیده است
ای حسین جان ای مهربانترین بر خلق خدا
ای فرزند حیدر کرار و صاحب روز غدیر
ای فرزند وارث آب فرات
ما را ببخش ای نور چشمان زهرای مرضیه (س)
گشته ایم بی معرفت از راه تو آهن
ای حسین جان تو همه نوری و حقیقتی
ای حسین جان تو همه رحمتی برای ما
حسین جان تو خون خدا گشته ای
چون که عاشق کوی خدا گشته ای
ای سید و سالار شهیدان ای حسین
ظهر عاشورا، زمین کربلا و مظلومیت تو بود
پیش خیل دشمنان، تنها خدا و تو بود
ای حسین جان ای حسین جان بر تو سلام
روز عاشورای تو روز آزادگی است
روز پیروزی حق بر باطل است
روز عاشورا گلستانی پدید گردیده است
در گلستان پر از لاله های سرخ گشته است
هر طرف گلی پر پر و از شاخه ای افتاده است
بعد از تو، خیمه ها ماتم سرا بود و بس

مصطفی خواجه دهاقانی

چقدر از راه شهیدان وطن دور شدیم

چقدر از راه شهیدان وطن دور شدیم
غافل از حالت خود ، مشغول ذات شدیم
از خلق و خوی شهیدان همه مهجور شدیم
تا به کجا، عاشق زرق و برق مخلوق شدیم
هم چون طفلی فریب خورده ، چاکر دهر شدیم
انقدر خیره به دهر کور شدیم
پوزش از همه خوبان و همه یاران شما
ما خجل گشته ایم ،وصله ناجور شدیم
ناصر اصلی هر گوی و میدان بودید شما
در حیرتم که چرا زود این همه خودخواه شدیم
خودخواهی به کنار بنده ناشکر شدیم
هر چه داریم هست همه از لطف شما
شکر خدای را که از مدد و یاری شما
ما عزیز و صاحب قدرت و نان شدیم
از برکت خون شهدا صاحب دولت شدیم
ما مدیر ،نماینده ، مدیر ومسئول شدیم
صاحب عزت و مجدی و مسرور شدیم
گر خلاف ره شهدا ما شده ایم
بی شک مصلحتی بوده ناگریز شده ایم
پرکشیدیدو چه مستانه بر رفتید شما
ما که هستیم اسیر قفس نفس شدیم


مصطفی خواجه دهاقانی

ماه نزول قرآن آمده

ماه نزول قرآن آمده
ماه میهمانی خدا
ماه لبریز از فیض دعا
شبها پر ستاره تر گشته است
آسمان آبی تر شده
از تمام ماه های سال
خانه ها روشن تر است
از سر شب تا سحر
مهتاب هم غرق در راز و نیاز
گرم خواندن قرآن و دعاست


مصطفی خواجه دهاقانی

امشب هوای بسیار سردی است

امشب هوای بسیار سردی است
امشب اسمان مهتابی نیست
در اسمان خبری از ابری نیست
هوا منتظر برف و باران نیست
اما حال و هوای دل من گرم است
دل من مهتابی است
دل من منتظر یار است
دل من سرگردان پیش تو ست
شب بخیر ای در دلربای من
شب بخیر ای هستی من
ارام بخواب ای تمام زندگی من


مصطفی خواجه دهاقانی

در دفتر شعر شاعرانه هایم

در دفتر شعر شاعرانه هایم
یک مصرع به زیبایی لبخند تو ندارم
اندوه من از این است در سخنانم
به زیبایی چشمای سیاه تو ندارم
به اون چشمای قشنگت ، اسیرم
بدون عشق تو اروم و قراری ندارم
اسم قشنگت هر روز رو لبام
چه سازم ، چه گویم عزیزم
ای خوشبوتر از گل یاسم
ای دلبر سخت پسندم
من دائم بی تو نگرانم


مصطفی خواجه دهاقانی