معلم شدم بیاموزم عِلم را
گاه از یاد می برم مطلوب ایام را
واژه ها را پُشت عَلَم میکنم
در این بازی، شعر ها را توأم میکنم
آزمودن کار من نیست
رنج و مشقت درس کلاس من نیست
هنری خواهم آموخت از جنس عشق
اُمیدی خواهم ساخت از روزنه شمس عشق
با این رسم قلم به کاغذ مینهم
قبل شرح اسمم واژه معلم می نهم
مهدیه پاهنگ
کیستی؟
که اینگونه، در حوالی قلبم
پرسه می زنی
از عشق می گویی و
ساز دوستت دارم به صدا نشانده ای
چیستی؟
من این گونه بی قرارت شده ام و
در زمانی که نیستی
گاهی خویش را از یاد می برم
و گاه، گویی عالم هیچ است
مهدیه پاهنگ
گاهی خویش از یادم می رود
کیستم؟
که بوده ام؟
نمی دانم چه شد
اما هیچ چیز مثل قبل نیست
مهدیه پاهنگ