این جهان گنگ و گیج
من پرتم در آشوبِ بی انتهایش...
نیلوفر_ثانی
شب سهمش را از تو می خواهد
ماه باشی بر پیشانی اش..
نیلوفر_ثانی
من از بی رنــگی بـه رنــگ ِعشــق
خــواهم رسـید
اینـچنـین بـا تـو
هــویـدا میشـوم .
نیلوفر_ثانی
تو در دشت عشق
چراغ پرهیاهوی شعر
بر پا می کنی
من از چهار جهت
به عطر بابونه
دل میبازم
و جهان
پر میشود از
قاصدکانی که خبر از
تماشای بهار
دارند..
نیلوفر_ثانی
ماه نمیچکد از شب
تو بتاب
حرف نمیبارد از دل
تو بخوان
و تبسم ِشور را
در مستی ِحضورت
بچکان
در خلسهی عشق
نام گویانِ تو
بی سر و جانیم
تو بمان..
نیلوفر_ثانی