همیشه وام از آن صورتِ مهتاب می گیرم
نگاهم می کنی ؛ من واژه های ناب می گیرم
برای شعرهایم چشمه چشمت مرا کافیست
که با هر غمزه اش گنجینه کمیاب می گیرم
سحرگاهان کـــــه می رقصد گل و پروانه می چرخد
از این بـــــزم خیالم سوژه شاداب می گیرم
زمانِ خنده های دلنشینت غــــرق احساسم
و از شهدِ لبانت شربتِ دوشاب می گیرم
برای چشمهایت می نویسم ای غزال ناز
نگـــاه دلفــــریبت را همیشه قاب می گیرم
چنان پاکی ؛ زلالی ؛ چشمه جــوشان عــــرفانی
سراغت را مدام از مسجد و محراب می گیرم
به عین و شین و قافِ عشق تو سوگند می خورم
که الهامِ غـــــزل هایم از آن مهتاب می گیرم
مهرداد خردمند