بهار آمده یک داغ نو به من بدهد
تو را بگیرد و احساس بی... شدن بدهد
صدای درد مرا میشود ببینی یار!
اگر خدا به غزلهای من دَهَن بدهد
خدا خیال ندارد مرا پرنده کند
خدا خیال ندارد تو را به من بدهد
خدا خیال ندارد که باغ سیبش را
به ما بدان غمانگیز بیوطن بدهد
بهشت مال خودش با فرشتههای عزیز!
مجال در بغل تو گریستن بدهد
مرا ببخش اگر حالم آن قدر خوش نیست
که شعر خطخطیام عطر نسترن بدهد
پرنده میرود از بس بهار غمگین است
پرنده رفته به پاییزِ باغ، تن بدهد