گفتم از عشق نگویم که فقط بی خبریست

گفتم از عشق نگویم که فقط بی خبریست
دل سپردن به هوای لب لعل شکریست
عشق دیوانه کند عقل و روان را فسرد
اولش کنج خرابات و تهش در به دریست
عشق چون باد خزان است و خریف سوزان
عشق دریای خروشان و شب بی سحریست
عشق منصور شدن, کوس انا الحق زدن است
یا چو فرهاد سر زخم و دو صد خون جگریست

من که مجنون نیم اینگونه به لیلا نگرم
حاصل عشق چه جز مرگ برای دگریست
گفت ای عاشق دیوانه ی مجنون خراب
تا ابد غیر تو بر هیچ نبایست گریست

سید محمد رضا هاشمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد