میخواهم تا بنویسم
از بلندای نگاهت
از شب یلدای بی تو
از وجود بی مثالت
از ابرهای بی بارون
از تردید و وسوسه
این همه تنهایی تو بیابون
از اون که هیچ نداشت
یه دنیا تو دلش حرف گذاشت
از شرشر آب پاک و زلال
از خندههای شاد و بی ملال
از پاییز رنگ رنگ
از سبزههای کوچک روی سنگ
از ردپای خشک شده در گل
از عاشق خاموش با هزاران درد دل
میخواهم تا بنویسم
تا خشک شود جوهر خودکار
تا بلکه ببارد این ابر بیکار
مهرداد درگاهی