آبی چشمانتبر پنجرهٔ نگاهمموج دریا می زند هنوزاینجا کهکویر دلم راتنهاغنچهٔ لعلتنشانِ بهار روئیدهمی شود؟؟تو باشی وُ بهار نباشدوقتی که یخ های خزان همحساب می برند از تبِ عشقتعلیزمان خانمحمدی