دوست دارم چند وقتی با خودم خلوت کنم
فارغ از دلبستگیها خویش را دعوت کنم
با سلامِ ساده بنشینم خودم را روبرو
حال خوبم را فقط با خویش خود قسمت کنم
چای یا قهوه؟ چه فرقی میکند هرچه عزیز
خویش را سرگرمِ روشن کردنِ آتش کنم
دردِ دل باشد برای فالِ بعد از قهوهام
چشم در چشمِ خودم، هر جرعه را باور کنم
بَه چه نقشِ آشنایی بر تهِ فنجان نشست
خویش را دلگرمِ معنایِ کفِ آخر کنم
هم ببخشم هم ببخشایم خودم را بیدلیل
شاکی و قاضی کنم خویش و سپس راضی کنم
دوست دارم هستیام را با خودم قاطی کنم
خویشِ خویشم را کنارم تا ابد یاری کنم
سید جلال طباطبایی