یکسر چشمم در آب یک سر آن غرق خون
سایه ی آهی شده از نفسم سرنگون
باعث این ماجرا کیست که افشا کنم؟
اینهمه بیداد را در صفحات جنون
بار گناهی کز آن نیست ضمانت ببین
دیده نگردد در این بارگه واژگون
صحبت خود را عمل،کیست؟ درین سرزمین
هستی ما تیره شد، از اثرات فسون
صحنه ی آهنگ تو،گر چه ندارد نُتی
یار فزون پرورد،با روشی چند و چون
دست به هر سو برم دست مرا پس زنی
دل شده از آرزو،در بَلَدی نیلگون
در سر و اندیشه ام،مسئله اینگونه است
نامحتمل ز توست سیرت دور از شئون
عرض نزاکت بود،این حرکات و سعید
ناله ی مستانه را، گریه کند از درون
سعید آریا