دوش با یاد تو، تا صبحگهان سر کردم

دوش با یاد تو، تا صبحگهان سر کردم
نقش رخسار تو را، زینت دفتر کردم

گاه ابروت، کمان گفتم و گاهی شمشیر
گاه مژگان تو، تشبیه به خنجر کردم

گه لب نوش تو را، چشمه ی حیوان خواندم
گاه با غنچه ی نشکفته، برابر کردم

قد رعنای تو با سرو نمودم همسر
گاه مانند به شمشاد و صنوبر کردم

گاه تشبیه نمودم سر زلفت به کمند
گاه گیسوی تو، آغشته به عنبر کردم

گونه ات را به گل سرخ نمودم مانند
دفتر شعرم از این گفته معطر کردم

منم آن عاشق دلداده که در مکتب عشق
قصه ی عشق تو را یکسره از بر کردم


فروغی ز می ناب صبوحی زد و گفت
دوش با یاد تو تا صبحگهان سر کردم

سما فروغی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد