گرچه در این تن بیمار دگر جانی نیست
مردن از این همه ادبار به آسانی نیست
زندگی تجربه موحش و تلخی شده که
حاصلش غیر غم و درد و پریشانی نیست
درد از هر طرفی روی به من کرده ولی
در سراشیب زمان مهلت درمانی نیست
عمر در ظلمت این بتکده کوتاه شد و
هیچ جا بارقه رخشش ایمانی نیست
شده سرگشته آفاق زمین نوع بشر
به جهان بویی از آن نفحه رحمانی نیست
نابسامان شده اوضاع زمان چندانی
که در آن ذره ای از خلقت انسانی نیست
مهدی این گونه نماند به جهان وضع بسی
دل قوی دار زمین ساحت شیطانی نیست
دل ما گرم به خورشید ورای ابر است
دوره غیبت کبری است و کتمانی نیست
مهدی رستگاری