گل پیش روی آینه ایستاد، شِکُفت
هنگام عروج با دلی شاد شکفت
پیغام خدا داشت و هنگام وداع
چون قاصدکی بود که در باد شکفت
او بود و خدا بود و بیابان و شهادت
آنگاه که در حنجره اش سرخی فریاد شکفت
گلهای زمینی سوی بالا بشکفتند
اما گل رَبی چو بیفتاد شکفت
همیشه بهار است گل یاد شهیدان
این غنچه خونین شده در یاد شکفت
مهدی عبداله زاده